ايران امن تر از اروپا و آمريكا شناخته شد متن كامل در طراحي سيستمهاي امنيتي, معمولا تعادل بين دو شاخص مطلوب نهايي است: يكي اينكه سيستم جلوي نفوذ افراد "غيرمجاز" (در اين مورد مثلا تروريستها) را بگيرد, و دوم اينكه جلوي عبور افراد مجاز (مانند مردم عادي) را نگيرد. طبيعي است كه هرچه بيشتر شاخص اول را تقويت كنيم (سختگيري را بيشتر كنيم) شاخص دوم تضعيف ميشود (سختگيري نسبت به افراد عادي زياد ميشود) و برعكس. احتمالا يكي از دلايلي كه ايران جزو كشورهاي امن شناخته شده همين بالا بودن ميزان سختگيري در موارد مشكوك است. زماني كه ميخواستم كارم را در دزفول شروع كنم, يك روز زودتر خودم را به محل كارم رساندم كه بتوانم وضعيت مسكن خودم را ارزيابي كنم. جهت اطلاع آنهايي كه آن طرف ها نرفته اند عرض ميشود كه مركز آموزش كشاورزي دزفول حدودا 10 كيلومتري شهر است و در همسايگي اش روستايي است به نام انجيرك و يك مهمانشهر* كه محل سكونت پناهندگان عراقي بود. وقتي رسيدم در مركز, نگهبان جلويم را گرفت. (سعي كنيد خودتان را جاي نگهبان تجسم كنيد: ساعت 5 صبح, وسط دشت جايي كه از نزديكترين شهر 10 كيلومتر دور است, يك آدم حدود سي ساله كه قيافه اش هم داد ميزند مال اينطرفها نيست, يك ساك و يك كيف دستي هم همراهش است ميخواهد وارد جايي شود كه حدود 50 هكتار زمين است و چندتايي ساختمان مسكوني و اداري) بهش توضيح دادم كه تازه استخدام شده ام و كارمند جديد آنجا هستم. برگشت به آن يكي نگهبان گفت "ميگه اينجا استخدام شده" آن يكي گفت "نه, راهش نده, شايد بمبگذار باشه" (آدمهاي خونگرمي بودند, بعدها كه خودماني شديم كلي از من بابت آن روز معذرت خواست. بهش گفتم: آخه الله وكيلي حيف بمب نيست كه بيايند بگذارند اينجا؟) علاوه بر ضريب بالاي امنيتي به شرح بالا, موارد ديگري هم هست كه انگيزه خرابكاري را در ايران ضعيف ميكند: مواردي نظير سقوط هواپيما و منفجر شدن قطار و سانحه هاي رانندگي و زلزله, كه هم جان تروريست را تهديد ميكند و هم باعث ميشود كارشان زياد به چشم نيايد. اين است كه آنها هم ترجيح ميدهند بروند آمريكا, كه هم اينقدر شير تو شير است كه ميشود وسط روز روشن سه تا هواپيما (و بلكه بيشتر) به آن گندگي را دزديد و عين گوجه فرنگي لهيده كوبيدشان به در و ديوار, هم اينكه هواپيماها اينقدر قابل اطمينان هست كه طرف خيالش راحت است قبل از رسيدن به مقصد (همان ديوار كذايي) به علت نقص فني خودش سقوط نميكند. بيت: اي مگس! عرصه سيمرغ نه جولانگه توست, عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري *"مهمانشهر" اسمي بود كه به دليل داشتن بار عاطفي مثبت جايگزين "اردوگاه پناهندگان" شده بود. اگر اطلاعات من درست باشد, شيعه هاي عراقي اي بودند كه بعد از جنگ اول خليج فارس با صدام مشكل پيدا كردند (مشكلشان اين بود كه صدام داشت قتل عامشان ميكرد) و به ايران پناهنده شدند. آدمهاي تحصيلكرده تويشان كم نبود, نميدانم برگشته اند عراق يا نه... ______________________________________________
Comments:
Post a Comment
|