گفتم كه: بوي زلفت, گمراه عالمم كرد گفتا: اگر بداني, هم اوت رهبر آيد ضدسوتي (anti-sooti) هميشه بر اين باور بودم كه وقتي لاستيك علم و دانش و كمال آدم پنچر باشد, زياد فرق نميكند چقدر سعي كند تيريپش كاردرست به نظر بيايد, چون آخرش آدم يك جاي كليدي كار را طوري سه ميكند كه عالم و آدم ميفهمند طرف مخش سه سيلندر كار ميكند. نمونه اش همين داستان "خود سوتي گيري" كه چند پست پايينتر تعريف كردم كه بعد از يك ساعت مخ تيليت كني به زبان اصلي(!), با يك اشتباه جزيي, هم به شرحي كه در همان مطلب آمد مايه تفريح گروهي از دوستان شدم, و هم انبساط خاطر يكي از بازديدكننده هاي سايت كه گويا مقيم كانادا هستند (از مضرات وبلاگ يكي اش هم اين است كه سوتي هاي آدم را بين المللي ميكند) اما از آنجا كه گفته اند كار دنيا همواره بر يك نهج نميماند, امروز در كمال تعجب و خوشوقتي متوجه شدم كه گاهي عكس قضيه هم صادق است, يعني وقتي ملت خيال كنند خيلي كار آدم درست است, هرچقدر هم كه اشتباهات آدم لپي باشد, باز همه خيال ميكنند بايد كلمات قصار طرف را روي سنگ كنده كاري كرد و بعد تويش را با طلا پر كرد. حدود دو هفته پيش توي اتاق كامپيوتر خوابگاه نشسته بودم كه يكي از دانشجوهاي جديد گروه ما كه تصادفا در همين خوابگاه هم هست وارد شد و بعد از سلام و عليك گفت چشمهايم قرمز شده. من هم گفتم احتمالا موقع حمام شامپو توي چشمم رفته. بحث كشيد به حمام و من هم كه وقتي تئوري هايم به مرحله صدور نزديك ميشود ديوار بتون آرمه هم جلودارش نيست از زبانم در رفت كه وقتي آدم دوش آب داغ ميگيرد رگهاي مغزش باز ميشود و در نتيجه آدم هشيارتر ميشود*. تعجب كرد و گفت تا حالا فكر ميكرده دوش گرفتن آدم را خواب آلود ميكند. اين گذشت تا امشب كه دوباره ديدمش كلي ازم تشكر كرد گفت ديشب طبق توصيه تو آخر شب دوش گرفتم و بعد از مدتها كه مشكل بيخوابي داشتم, تا صبح راحت خوابيدم. حالا چرا از من تشكر كرد نميدانم, احتمالا اثر همان دوش بوده. خودمانيم, خيلي شانس آورده... *پزشكان محترمي كه به هر دليل گذرشان به اينجا افتاده, قبل از اينكه فاجعه ابعاد گسترده تري به خودش بگيرد لطف كنند جهت نزهت ناظران و فسحت حاضران ذيل همين مطلب رهنمود بفرمايند. ______________________________________________
Comments:
Post a Comment
|